خاطرات شغلی
خاطرات شغلی یکی از انواع خاطرات زندگی است که تا مدتهای زیادی در ذهن باقی می ماند. بازگویی خاطرات شغلی می تواند روی زندگی شغلی افراد تاثیر بگذارد. من از دوران کودکی خود خاطرات فراوانی دارم .در وبلاگ مشاوره و برنامه ریزی بعضی از خاطرات کودکی خود را منتشر کردهام.
خاطره می تواند به دسته های مختلف تقسیم گردد:
- خاطرات دوره ابتدایی
- خاطرات دوره راهنمایی
- خاطرات دوره متوسطه
- خاطرات سربازی
- خاطرات شغلی
خاطرات شغلی دوره متوسطه
من از دوران های مختلف زندگی خاطرات زیادی به ذهن دارم . در بعضی جاها هم گوشه هایی از این خاطرات را منتشر کردهام. بسیاری از خاطرات خود را برای افراد مختلفی بازگو کرده ام اما کمتر در مورد خاطرات شغلی خود صحبت کردهام.
در این مقاله می خواهم یک مورد از خاطرات شغلی خود را بازگو کنم. بعضی افراداز دوران مختلف زندگی خاطرات شغلی زیادی به ذهن دارندکه به مسائل شغلی مربوط است.
- دوره ابتدایی
- دوره راهنمایی
- دوره دبیرستان
خاطره ای که به بیان میکنم مربوط به دوره متوسطه است. که در اوایل دهه ۶۰ شمسی اتفاق افتاده است.
تجربه سیم کشی ساختمان
نیمه اول دهه ۱۳۶۰ همزمان با دوره دبیرستان من بود. سال ۶۲ در سال دوم هنرستان سیم کشی برق ساختمان را یاد گرفتم. به خود افتخار می کردند که دو نوع سیم کشی یاد گرفته بودم:
- سیم کشی ساختمان توکار
- سیم کشی ساختمان روکار
درآن زمان در بیشتر ساختمانها سیم کشی روکار رواج داشت. کارفرمایان و صاحبخانهها دلایلی برای این کار داشتند:
- ارزان بودن سیم کشی روکار
- سریع اجرا شدن کارها
- تعمیرات و خدمات پس از اجرای کار
از جمله این مزایا بودند.
۱۵ سال سن داشتم و تازه کار فنی برق را یاد گرفته بودم. در محله خودمان یک مغازه اجاره کردم و انجام کارهای فنی و سیمکشی ساختمان و فروش لوازم مانند:
- سیم
- لامپ
- کلید و پریز
را شروع کردم و همراه فروش این وسایل برقکاری ساختمان را هم انجام میدادم.
مغازه فقط چند کارتون خالی و مقداری لامپ و سیم داشت.مغازهای در حد بسیار ابتدایی و ساده. تنها وسیله ای که بسیار به چشم می خورد نردبان دو طرفه مخصوصی بود که سفارشی نزد استاد نجار درست کرده بودم. این نردبان دو متر و نیمی شناسنامه مغازه برق کاری ادیسون من بود.
اسم مغازه من ادیسون بود صبح ها در مدرسه درس می خواندم و بعد از ظهر ها هم به مغازه می رفتم .کارهای برقی را روزهای تعطیل و بعد از ظهر ها انجام می دادم.
بیشترین درآمد من در:
- روز های تعطیل
- جمعه ها
- و تابستان ها
بود.
یک روز تعطیل در مغازه بودم مردی حدود ۴۰ سال سن به مغازه آمد و گفت:
فلانی شما هستید؟
گفتم :
بله امر بفرمایید .
گفت: من تازه چند اتاق کوچک فقیرانی درست کردهام و از همسایه برایش به صورت قاچاق برق گرفتهام .اما روشن نمی شود تا دوشاخه را به برق میزنیم برق هر دو منزل قطع میشود. چندنفر برقکار آوردهام درست نشده است.بییایید به آن نگاهی بیندازید گرچه فکر نکنم بتوانید آنرا درست کنید.
نقش نردبان دو طرفه معروف در خاطرات شغلی من
نردبان معروف را برداشتم و برای بررسی به خانه فوق رفتیم .مردم من و نردبان مرا فیل و فنجان میگفتند.خودم بچه لاغروقدکوتاه ولی نردبان هیکلی و بلند و سنگین بود.
ابتدا جعبه تقسیم های اتاق ها را بررسی کردم.صاحبخانه گفت این جعبه تقسیم های بدبخت در این هفته چندین بار باز و بسته و بررسی شده اند.
من گفتم کار از محکم کاری عیب ای ندارد. همه:
- سیم های فاز و نول
- و جعبه ها
- و پریز ها
- و کلید ها
- و لامپ ها
را بازدید کردم. وقتی از درست بودن سیم کشی مطمئن شدم . سیم برق را تا کنتور برق بررسی کردم .ظاهر هیچ مشکلی نداشت .با اطمینان کامل دو شاخه اصلی را به برق وصل کردم و به محض زدن دو شاخه فیوز کنتور برق بیرون پرید وبرق صاحب خانه قطع شد.
نقش تفکر در پیدا کردن مشکل در خاطرات شغلی من
چند ثانیه تمام مراحل کار شامل:
- بررسی سیم های فاز و نول
- اتصال سیم ها در جعبه تقسیم
- به هم خوردن فاز و نول در سرپیچ ها
را مرور ذهنی کردم .همه چیز درست بود. یک آن به ذهنم رسید که خود دوشاخه را بررسی کنم .دو شاخه آن به دو شاخه البرز معروف بود که سیمهای فاز و نول را به ساختمان وصل می کرد .وقتی باز کردم دیدم سیم فاز و نول به جای اینکه به محل مناسب خود اتصال داده شوند ،به بست دو شاخه که دو پیچ داشت وصل شده بود.
با اتصال درست سیم ها به دوشاخه مشکل حل شد:
من جایزه ۳ روز اضافه کاری را از صاحب کار خود گرفتم .
صاحب کار،مرا به یکی از دوستانش برای انجام یک پروژه بزرگ معرفی کرد.
به واسطه دوست او من واردکمیته برق جهاد سازندگی شدم.
و در نهایت درسن ۱۶ سالگی عضو تخصصی وسیم بان کمیته برق شهرستان شدم. امیدوارم خاطرات شغلی من راهگشا باشد.